عباد الرحمن

غیبت امام زمان عجل الله…

چه تلخ و اسف بار….

جوانها میگویند اگر ازدواج کنیم بعدش چکار کنیم برای خانه،برای شغل؟

قرآن کریم فرمود:اگر فقیر وتنگ دست باشندخداوند آنان را از فضل خود بی نیاز میسازد.

سوره مبارکه نور آیه32

چند فراز ازخطبه حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم در غدیر خم:

خدایی جز او نیست اومراخبرداده که اگر آنچه رابرمن نازل فرموده ابلاغ نکنم رسالتش رابه جای نیاورده ام وخود اوکه مبارک وبلند مرتبه است نگه داری مراتضمین نموده واوست خداوند کریم که ازهرشری کفایت میکند.(فراز18)

ای مردم!این آخرین باری است که من درمیان جمع شماسخن میگویم.پس فرمان پروردگارتان رابشنوید واطاعت کنید وتسلیم باشید که خداوند عزوجل صاحب اختیار ومعبود شماست؛وپس از او رسولش حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم همین که ایستاده است وباشماسخن میگوید صاحب اختیارشماست.(فراز28)

وسپس بعد ازمن بنابه فرمان پروردگارتان ،حضرت علی علیه السلام صاحب اختیار وامام شماست؛سپس امامت در نسل من از فرزندان علی تاروز قیامت ادامه خواهد داشت.(فراز29)

ای مردم این(منصب خلافت)رابه صورت امامت ووراثت درنسل خود تاقیامت قراردادم وابلاغ آنچه بدان مامورشدم رابه انجام رساندم وآنرا حجتی برهرشخص حاضر وغایب وبر هر که شاهد (این واقعه)بود یانبود،متولد شده است یانشده است،نهادم .پس باید حاضران رابه غائبان  وپدران رابه فرزندان تاروز قیامت این پیام راابلاغ کنند.(فراز61)

ای مردم!من همان صراط مستقیم خداوند هستم که شمارابه پیرویش امر فرموده است،سپس علی پس ازمن صراط مستقیم است،سپس فرزندانم از نسل او پیشوایان دین هستند،امامانی که به حق هدایت میکنند وپیوسته روبه سوی حق دارند/(فراز67)

ای مردم!من برایتان توضیح دادم وبه شمافهماندم واین( حضرت علی علیه السلام) نیز پس ازمن شمارامیفهماند.بدانید که من در انتهای خطبه ام شمارافرامیخوانم به اینکه بامن دست بیعت دهید وبدان اقرارکنید؛سپس بااو دست بیعت دهید.(فراز78)

بدانید که من باخدابیعت کردم وعلی بامن بیعت کرده است،ومن از جانب خدای عزوجل برای او از شما بیعت میگیرم،پس هرکه پیمان شکنی کند به زبان خود پیمان شکسته است.(فراز82)

عید سعید غدیرخم مبارک باد

یه کاری برام پیش اومده بود که باید حتما میرفتم تهران از طرفی ناراحت بودم که پایان نامه ام مونده بود واز طرفی هم خیلی خوشحال بودم که بعد از مدتها بدون دردسر میبینمش(وقتی میگم بدون دردسر یعنی اینکه انگار روزگار دیگه کاری به مانداره یاشایدم حسادتش کم شده البته نه اینکه کاری نداشته باشه هاداره امانسبت به قبلنا کم تر شده،من که الان اینطور فکرمیکنم )وقتی به لحظه دیدار فکر میکردم قلبم تندتندمیزدآخه خیلی وقت بود که ندیده بودمش….

قراربود غافلگیرش کنم وهیچی بهش نگم اماازبس شور وشوق داشتم دهن لقی کردم ومتاسفانه بهش گفتم که غروب حرکت میکنم سمت تهران…

بالاخره رسیدم تهران وبعدازانجام کارم رفتم خونش خب زنگ در روکه زدم آیفون روبرداشت گفت تنهام بیابالا،از استرس زیاد توان حرکت نداشتم گفتم نه دیگه تازه لطف کردم تااینجااومدم باید می اومدی دنبالم لطفابیاپایین …

چنددقیقه ای بیشتر به لحظه دیداربابهترینم نمونده بود… در روکه باز کرد صورت مهربانش رودیدم مثل همیشه باوقاروبامتانت…. (ازاینکه منودیده بود داشت بال در می آورد خب حقم داره دوست خوبی مثل من اصلاوجود نداره ،خخخخخخخخ)بالاخره به آرزوم رسیدم برااولین باررفتم خونه بهترینم فقط حیف که نشد بیشتر بمونم.

وای خدای من مدتها بودکه تنها آرزوم سرو سامان گرفتن شادی بود الان که توخونه خودش شاد میدیدمش میتونستم یه نفس راحت بکشم (لاحول ولاقوه الاباالله العلی العظیم)خدای مهربونم ممنونم که شادی زندگی منوشاد کردی….

خدای مهربونم به عزت وجلال خودت قسمت میدم که زندگیشوبه دور از هربدی وچشم زخمی نگه داری

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااعاشقتم…..

الحمدلله کماهو اهله

منو بهترینم شادی.ع ، ماخییییییییییلی بامحبتیم